جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تازه گوی: (تعداد کل: 1)
تازه گوی
[زَ / زِ] (نف مرکب) نو گوینده. نو سراینده. ||مجازاً، تازه سخن. نوپرداز. نیکوگفتار. نغزسخن (و جمع آن تازه گویان آید) :
بساز لب تازه گویان زند
ره نغمهء آبدار سخن.طغرا (از آنندراج).
بساز لب تازه گویان زند
ره نغمهء آبدار سخن.طغرا (از آنندراج).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.